کد مطلب:261588
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:242
مراجعه ی دو نیازمند
محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (علیه السلام) می گوید: روزگاری، بسیار تهیدست شدم. پدرم گفت: با هم به خدمت امام حسن عسكری (علیه السلام) برویم كه به جود و بخشش شهرت دارد.
گفتم: مگر او را می شناسی؟
گفت: نه، او را ندیده ام.
با هم به راه افتادیم. در بین راه، پدرم به من گفت: چقدر خوب می شد اگر به ما مبلغ پانصد درهم بدهد، تا دویست درهم آن را برای لباس، دویست درهم هم برای پرداخت بدهی و صد درهم باقیمانده را نیز خرج معیشت و چیزهای دیگر كنیم.
[ صفحه 26]
پیش خودم گفتم: ای كاش برای من هم سیصد درهم تعیین كند كه با صد درهم آن چهارپایی بخرم و صد درهم هم برای لباس هزینه كنم و صد درهم دیگر را هم برای مخارج دیگر و به جبل بروم.
هنگامی كه به خانه ی امام (علیه السلام) رسیدیم، غلام آن حضرت بیرون آمد و گفت: علی بن ابراهیم و پسرش محمد وارد شوند. وقتی وارد شدیم، سلام كردیم. به پدرم فرمود: «ای علی! چه شده كه تاكنون نزد ما نیامدی؟»
پدرم گفت: شرم داشتم با این حال، شما را ملاقات كنم.
وقتی بیرون آمدیم غلام آن حضرت، نزد ما آمد و به پدرم كیسه ی پولی را داد و گفت: این، پانصد درهم است. دویست درهم برای لباس، دویست درهم برای پرداخت بدهی، و صد درهم برای مخارج. به من كیسه ی دیگری داد و گفت: این، سیصد درهم است، صد درهم برای خرید چارپا صد درهم برای لباس و صد درهم هم برای مخارج. به سوی «جبل» نرو و به «سورا» برو. [1] .
[ صفحه 27]
[1] پيشواي يازدهم.